کد مطلب:119196 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

حضرت علی در نهج البلاغه











الف- انا وضعت فی الصغر بكلاكل العرب و كسرت نواجم قرون ربیعه و مضر و قد علمتم موضعی من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بالقرابه القریبه و المنزله الخصیصه و ضعنی فی حجره و انا ولید... و ما وجد لی كذبه فی قول و لا خطله فی فعل و لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله و سلم من لدن ان كان فطیما اعظم ملك من ملائكته، یسلك به طریق المكارم و محاسن اخلاق العالم، لیله و نهاره و لقد كنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه، یرفع لی فی كل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به.

و لقد كان یجاور فی كل سنه بحراء، فاراه و لا یراه غیری و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه و انا ثالثهما.

اری نور الوحی و الرساله و اشم ریح النبوه. و لقد سمعت رنه الشیطان حین نزل الوحی علیه صلی الله علیه و آله و سلم فقلت: یا رسول الله ما هذه الرنه؟ فقال: هذا الشیطان قد ایس من عبادته، انك تسمع ما اسمع و تری ما اری، الا انك لست بنبی ولكنك لوزیر و انك لعلی خیر.[1].

من در آغاز نوجوانی سینه های- قهرمانان- عرب را بر زمین نهادم و شاخه های نو برآمده و بلند (دلیران و بزرگان) قبیله ی ربیعه و مضر را در هم شكستم و شما مقام و مرتبه ی مرا در نزد پیامبر خدا، به سبب خویشاوندی نزدیك و مقام و احترام ویژه ای كه نزد او داشتم، به خوبی می دانید. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم مرا در دامان خود پرورش داد، در حالی كه من كودك خردسالی بودم....

و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هرگز دروغی در گفتار و لغزشی در كردار من نیافته بود. حق تعالی از هنگامی كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در دوران كودكی از شیر باز گرفته بودند، بزرگ ترین ملك از فرشتگان خود را همنشین او گردانید، تا شب و روز او را به راه های كرامت و اخلاق نیك

[صفحه 111]

در جهان سوق دهد. و من مانند بچه شتری كه در پی مادرش روان است، به دنبال وی روان بودم. و او هر روز پرچم نو و تازه ای از خلق و خوی نیك برمی افراشت و به من فرمان می داد كه از او پیروی كنم. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم مدتی از سال را در كوه حراء اقامت می كرد و جز من كسی او را نمی دید.

در آن روزگار، اسلام به خانه ای غیر از خانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و خدیجه نیامده بود، كه من سومین آنان بودم (هنگام ظهور اسلام، بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خدیجه من سومین نفری بودم كه به خدای یگانه و دین اسلام ایمان آوردم).

من، هنگام نزول وحی، نور وحی را می دیدم و رایحه ی نبوت را استشمام می كردم. من هنگام فرود آمدن وحی بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم صدای ناله ی شیطان را شنیدم و گفتم: ای رسول خدا! این ناله ی چه كسی است؟ فرمود: این صدای شیطان است كه از پرستش خود ناامید شده است. تو آنچه را كه من می شنوم، می شنوی و آنچه را من می بینم، می بینی، جز آن كه تو پیامبر نیستی، بلكه وزیر من هستی و پیوسته بر راه خیر و نیكی قدم می گذاری.

ب- و لقد علم المستحفظون من اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم انی لم ارد علی الله و لا علی رسوله ساعه قط و لقد واسیته بنفسی فی المواطن التی تنكص فیها الابطال و تتاخر فیها الاقدام، نجده اكرمنی الله بها...[2].

و به راستی بزرگان اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم كه حافظان قرآن و شریعت او هستند، به خوبی می دانند كه من هیچگاه سر از فرمان خدا و پیامبرش برنتافته ام و در راه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در میدان هایی كه پهلوانان می گریختند و گامها به عقب برمی گشت، به دلیل شجاعت و جوانمردی، كه خدای بزرگ مرا به خاطر آن گرامی داشته، از نثار جان خود دریغ نكرده ام....

ج- ان الموت طالب حثیث لا یفوته المقیم و لا یعجزه الهارب. ان اكرم الموت القتل و الذی نفس ابن ابی طالب بیده، لالف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی الفراش فی غیر طاعه الله.[3].

[صفحه 112]

همانا مرگ خواهنده ای است شتابان كه هیچ كس از دست او رهایی نمی یابد، چه آنان كه بایستند و چه آنان كه بگریزند. آگاه باشید كه بهترین مرگ، كشته شدن در راه خداست. سوگند به آن كسی كه جان فرزند ابوطالب در دست او است، هزار زخم شمشیر بر من آسان تر است از مرگ در بستر، در حالی كه از غیر خدا اطاعت كنم.

د- و لعمری ما علی من قتال من خالف الحق و خابط الغی من اذهان و لا ایهان...[4].

به جان خودم سوگند كه در مبارزه با مخالفان حق و كسانی كه در گمراهی غوطه می خورند، درنگ و سستی نمی كنم....

ه- لقد كنت و ما اهدد بالحرب و لا ارهب بالضرب و انی لعلی یقین من ربی و غیر شبهه من دینی.[5].

من كسی نیستم كه به نبرد تهدید شوم و یا از ضربه ی شمشیر بهراسم. من به پروردگار خویش یقین دارم و در دین خود دچار شك و گمان نیستم.

و- و الله لو تظاهرت العرب علی قتالی لما ولیت عنها و لو امكنت الفرص من رقابها لسارعت الیها و ساجهد فی ان اطهر الارض من هذا الشخص المعكوس و الجسم المركوس، حتی تخرج المدره من بین حب الحصید.[6].

به خدا سوگند، اگر عرب برای جنگ با من پشت به پشت هم دهند و یكدیگر را یاری كنند، من هرگز از این نبرد روی برنگردانم. و اگر فرصت مناسبی به دستم آید، به سوی آنان می شتابم و گردنشان را قطع می كنم. و به زودی می كوشم تا زمین را از این شخص وارونه و كالبد واژگون (معاویه) پاك سازم، باشد كه سنگ و خاشاك از میان دانه های درو شده بیرون آید.

ز- انی والله لو لقیتهم واحدا و هم طلاع الارض كلها ما بالیت و لا استوحشت و

[صفحه 113]

انی من ضلالهم الذی هم فیه و الهدی الذی انا علیه لعلی بصیره من نفسی و یقین من ربی و انی الی لقاء الله لمشتاق و لحسن ثوابه لمنتظر راج...[7].

به خدا سوگند كه اگر من به تنهایی با همه ی دشمنان روبرو شوم و آنان از فراوانی سپاه، همه ی جمعیت روی زمین را پر كرده باشند، هرگز از آنان هراسان و بیمناك نیستم، زیرا من گمراهی و ضلالتی را كه ایشان در آن فرورفته اند و راه رستگاری خویش را كه بر آن قدم می گذارم، با چشم خود می بینم و از سوی خدا به راستی و درستی راه خویش یقین دارم. من به دیدار پروردگار آرزومند و به پاداش نیك او امید فراوان دارم....


صفحه 111، 112، 113.








    1. نهج البلاغه ی فیض الاسلام، خطبه ی 234.
    2. نهج البلاغه ی فیض الاسلام، خطبه ی 188.
    3. نهج البلاغه ی فیض الاسلام، خطبه ی 122.
    4. نهج البلاغه ی فیض الاسلام، خطبه ی 24.
    5. نهج البلاغه ی فیض الاسلام، خطبه ی 22.
    6. نهج البلاغه ی فیض الاسلام، نامه ی 45.
    7. نهج البلاغه ی فیض الاسلام، نامه ی 62.